نوشتن سخت شده
شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۴۲ ق.ظ
اینجا رو ساختم که بنویسم
اما دیگه از سرم پریده عادت نوشتن
افکارم رو تو گروه همکاران منتشر میکنم گاهی تو خانواده
اخرشم یا دعوا میشه یا یه چیزی که میگم من دیگه هیچ جا حرف نمیزنم میرم مینویسم تو وبلاگ
منتظر دو جا هستم که برم مصاحبه
اما سکوت مطلقه انگار
این روزها خیلی جدی راجع به مهر حرف میزنم و مامان مسخرم میکنه
من میگم نمیدونم تکلیفم مشخص نیست که از مهر چه روزی کلاس بردارم مامان میگه شنبه و چهارشنبه بر ندار که خواستیم جایی بریم راحت باشیم
میگم مامان جان اگر فلان جا قبول شم سه شنبه کلاس دارم
مامان کلی میخنده میگه اها راستی قبول شی واست ماشین میگیرم
الان داشت مسخرم میکرد؟
اگر من قبول نشدم
۹۴/۰۳/۱۶